از اونجایی که توی کتاب گفته شده «با توجه به مدل واتسون و کریک و وجود رابطه مکملی بین بازها تا حد زیادی همانندسازی دنا قابل توضیح هست» آیا اگر گفته بشه که نتایج گریفیت و یافته‌های چارگاف و ویلکینز و فرانکلین تاثیرگذار بودند توی این فهمیدن این مطلب درست هست یا به خاطر اینکه اینجور گفته شده توی کتاب اشتباه گرفته می‌شه؟ از اونجایی که مدل واتسون و کریک با استفاده از نتایج آزمایش‌های چارگاف به دست اومده بود ولی با استفاده از یافته های گریفیت نبود نادرسته؟ و یا از اونجایی که کلاً این آزمایش‌ها و نتا

سلام چون داخل خود کتاب اومده که مدل واتسون و کریک با کمک داده های چارگاف و تصاویر حاصل از پرتوی ایکس ولیکینز و فرانکلین بود پس بله قطعا این دوتا در فهمیدن این مطلب تاثیر گذارند و از اونجایی که پایه تمام اکتشافات در مورد DNA آزمایش های چارگاف و ایوری است و اونهای بودن که اطلاعات اولیه و اینکه ماده وراثتی چیه رو کشف کردند پس این دانشمندان هم در فهمیدن این مطلب تاثیر گذار هستند 《معرکه یادت نره😉》